سیر تطور انسان در عوالم مختلف بر اساس مکتب فکری کنش واکنش

مکتب فکری کنش واکنش در رشته های مختلف علمی از جمله فلسفه و کلام و عرفان از شیوه های خود برای توضیح و تفسیر معارف علمی بهره می برد. بانی این مکتب فکری حجت الاسلام و المسلمین علی مدبر چهابررج می باشد. در صورتی که با مکتب فکری کنش واکنش آشناییت ندارید میتوانید روی اینجا کلیک کنید.

 

تغییر نام ها تغییر مراتب وجودی در مکتب فکری کنش واکنش

در منابع دینی، برای انسان در مراحل مختلف زندگی و هستی، نام‌های متفاوتی ذکر شده است. این تغییر نام‌ها تصادفی نیست، بلکه بیانگر مراتب وجودی و تحولات تکاملی اوست.

در مکتب کنش و واکنش، اعتقاد بر این است که هیچ تغییری بدون علت رخ نمی‌دهد و هر مرحله‌ای از حیات انسان، واکنشی به کنش‌های قبلی اوست. بنابراین، این تغییر نام‌ها نشانه‌ای از حرکت مستمر و تکامل تدریجی انسان در نظام هستی است.

 

مراحل تطور انسان در هستی طبق مکتب فکری کنش واکنش

الف) جنین: موجود بالقوه:انسان پیش از دمیده شدن روح، موجودی ناتمام و بالقوه است. او هنوز وارد نظام کنش و واکنش نشده و استعدادهایش در حال شکل‌گیری است.

در این مرحله، انسان فقط یک امکان است، نه یک حقیقت بالفعل. از این رو، نامی که بر او اطلاق می‌شود، تنها بیانگر بعد مادی و زیستی او است.

ب) بشر: موجود مادی و ظاهری: بعد از تولد، انسان "بشر" نامیده می‌شود. این واژه از "بشره" (پوست بدون مو و پشم) گرفته شده و نشان‌دهنده حیات مادی و زیستی اوست.

ویژگی‌های بشر:

زندگی بر اساس نیازهای غریزی (خوراک، خواب، تولیدمثل).

وابستگی به محیط طبیعی.

نداشتن درک عمیق از مفاهیم انتزاعی.

در این مرحله، کنش‌های بشر بیشتر زیستی و غریزی است و هنوز قوا و استعدادهای درونی او فعال نشده‌اند.

ج) انسان: آغاز انس و خیال‌پردازی:وقتی قوه خیال در او فعال شود و بتواند با جهان اطراف انس بگیرد، او را "انسان" می‌نامند.

ویژگی‌های انسان:

توانایی تصور و خیال‌پردازی.

گرایش به ارتباطات اجتماعی و انس گرفتن با دیگران.

آغاز درک نسبی از مفاهیم ماورایی.

در این مرحله، انسان از حالت یک موجود صرفاً مادی خارج می‌شود و وارد دنیای مفاهیم و تصورات می‌شود.

د) آدم: رسیدن به عقل و بلوغ فکری:زمانی که قوه تعقل در انسان فعال شود و قدرت تفکر منطقی، انتخاب و قضاوت را پیدا کند، مقام "آدمیت" را کسب می‌کند.

ویژگی‌های آدم:

قدرت تشخیص حق از باطل.

توانایی برنامه‌ریزی و انتخاب مسیر زندگی.

درک مسئولیت‌های اخلاقی و معنوی. در قرآن، خلافت الهی به "آدم" داده شد، نه به "بشر". این نشان می‌دهد که تا زمانی که انسان به مقام "آدم" نرسد، لایق مسئولیت‌های الهی نخواهد بود.

هـ) عباد: مقام نهایی در این سیر:بعد از عبور از همه این مراحل، اگر فرد به مقام عبودیت حقیقی برسد، در قرآن از او به عنوان "عباد" یاد می‌شود.

ویژگی‌های عباد:

رها شدن از خودپرستی و حرکت در مسیر اراده الهی.

شناخت عمیق از حقیقت هستی.

قرار گرفتن در جایگاه شایسته برای ورود به عالم آخرت.

در این مرحله است که خداوند می‌فرماید:

"فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی" → ورود به بهشت تنها در مقام "عباد" ممکن است، نه در مقام "بشر" یا حتی "آدم".

 

پیوستگی سیر تطور انسان با مکتب کنش واکنش

این سیر نشان می‌دهد که انسان یک موجود ایستا نیست، بلکه در مسیر تکامل دائمی قرار دارد.

هر مرحله از وجود انسان، واکنشی به مرحله قبل است. او از "بشر" به "انسان"، از "انسان" به "آدم"، و از "آدم" به "عباد" می‌رسد.

در این فرایند، کنش‌های انسان تعیین‌کننده مسیر او هستند. برخی از انسان‌ها ممکن است در مرحله "بشر" باقی بمانند، برخی تا "آدمیت" پیش بروند، و تنها عده‌ای به "عبودیت" دست یابند.

این مراحل، محدود به دنیا نیستند و در عوالم دیگر نیز ادامه دارند. بنابراین، انسان یک موجود ابدی است که پیوسته در حال حرکت به سوی کمال است.

 

 

حرکت مستمر انسان در عوالم مختلف طبق مکتب فکری کنش واکنش

انسان در هر مرحله از تطوری که در بالا ذکر شد، نامی جدید و هویتی متفاوت دارد.این تغییر نام‌ها نشان‌دهنده تحول وجودی و تغییر ماهیت انسان است.این فرایند مصداق کنش و واکنش بین انسان و هستی است؛ هر مرحله از تکامل انسان، واکنشی به کنش‌های قبلی اوست.

رشد از قوه خیال تا قوه تعقل

انسان ابتدا بشر است، یعنی موجودی با جنبه‌های مادی محض.وقتی به خیال می‌رسد، "انس" پیدا می‌کند، زیرا خیال باعث ارتباط با جهان اطراف و درونی شدن تجربه‌ها می‌شود.

وقتی قوای عقلانی‌اش فعال شد، به مقام "آدم" می‌رسد، که نشانه بلوغ عقلی است.پس از عبور از این مراتب، به "عباد" تبدیل می‌شود، که شایسته ورود به مراتب بالاتر هستی (آخرت) است.

 

ارتباط با آیه "فادخلی فی عبادی" مطابق با مکتب فکری کنش واکنش

 

در این آیه، ورود به بهشت منوط به عباد بودن است، نه بشر بودن.این یعنی انسان در مقام بشریت (با وجود مادی محض) نمی‌تواند بهشت را درک کند، بلکه باید به مقام عبودیت و آدمیت برسد.

این همان نکته‌ای است که در حدیث "اعددت لعبادی..." آمده: تا زمانی که در مقام بشر هستیم، امکان تصور آخرت را نداریم.