نظریه لایه‌های معرفت: از علم به حکمت - مکتب فکری کنش واکنش 📓


در مکتب کنش و واکنش، معرفت انسان به هستی، در دو لایه‌ی اصلی تقسیم می‌شود:


1- واقعیت (ظاهر هستی)

 


2- حقیقت (باطن هستی)


و به تناسب این دو لایه، دو نوع معرفت بنیادین تعریف می‌گردد:


1- علم: معرفت تعلیمی از لایه واقعیت


علم، آگاهی‌ای است که انسان از طریق حواس، تجربه، استدلال عقلی و آموزش (تعلیم) به دست می‌آورد.
علم به لایه‌ی "واقعیت" هستی تعلق دارد؛ همان چیزی که ظاهر است و می‌توان آن را با ابزارهای عقل و حس تحلیل کرد.


قرآن کریم می‌فرماید: 

 

عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ (علق: ۵)


خداوند به انسان آنچه را نمی‌دانست آموخت.


2-حکمت: معرفت تربیتی و شهودی از لایه حقیقت


حکمت، نوعی معرفت ژرف‌تر است که از لایه‌ی باطنی و حقیقی هستی حاصل می‌شود.


حکمت از راه تعلیم صرف حاصل نمی‌شود؛ بلکه ثمره‌ی تربیت وجودی، تزکیه نفس و شهود قلبی است.
قرآن کریم می‌فرماید: 


وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا (بقره: ۲۶۹)
هر کس حکمت داده شود، همانا خیری فراوان به او داده شده است.


و نیز در وصف پیامبر آمده است: 
یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ (جمع آیات: آل‌عمران: ۱۶۴ و بقره: ۱۵۱)

[پیامبر] کتاب و حکمت را به آنان تعلیم می‌دهد و آنان را تزکیه می‌کند.


3- تفاوت مبنایی علم و حکمت در مکتب  کنش و واکنش


4- پیوند هستی‌شناسی با معرفت‌شناسی


در این مکتب، معرفت تنها انعکاس داده‌ها نیست؛ بلکه حاصل ارتباط وجودی با هستی است. هر چه انسان از لایه واقعیت به سمت لایه حقیقت حرکت کند، معرفت او از "علم" به "حکمت" ارتقا می‌یابد. و این مسیر، جز با قضاوت مستمر بر خویشتن (خودشناسی) و قضاوت الهی بر انسان (هدایت) ممکن نمی‌شود.

 

برای مطالعه در مورد بازتاب علم الهی در حقیقت و واقعیت روی این لینک کلیک کنید.